دل نماند بعد از این با کس که گر خود آهنست ساحر چشمت به مغناطیس زیبایی کشد
ملامتگوی بی حاصل ترنج از دست نشناسد در آن معرض که چون یوسف جمال از پرده بنمایی
چو بلبل روی گل بیند زبانش در حدیث آید مرا در رویت از حیرت فروبستهست گویایی
(سعدی)
- ۰ نظر
- ۱۱ خرداد ۹۳ ، ۰۰:۰۹
- ۲۷۸۶ نمایش